بیوگرافی بهرام شیردل:
بهرام شیردل از معماران معاصر کشورمان ایران است. وی در کنار آثاری که در حیطه معماری خلق کرده، مدرس دروس مختلف این رشته نیز بوده است و دیدگاههای منحصر به فردی در رابطه با معماری ایران دارد.
زندگینامه
بهرام شیردل در سال۱۳۳۰ شمسی به دنیا آمد. وی در سال ۱۹۷۵ طی مدت کوتاهی در اصفهان، تحت نظر یک معمار ایرانی فعالیت کرد و سپس به کانادا رفت. شیردل در سال ۱۹۷۸ در رشته کارشناسی حرفهای معماری از دانشگاه تورنتو فارغ التحصیل گشت. در سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۲، کارشناسی ارشد معماری را در آکادمی هنر کرنبروک در میشیگان، تحت نظر دنیل لیبسکیند سپری نمود.
شیردل در فاصله سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ در سمت مدیر برنامه تحصیلات تکمیلی طراحی انجمن معماری لندن فعالیت داشت. وی همچنین در دانشگاههایی مانند دانشگاه هیوستون، تگزاس، شیکاگو، میامی، اوهایو، دانشگاه هاروارد، انستیتو فناوری جورجیا، مؤسسه معماری کالیفرنیای جنوبی و دانشگاه آمریکایی شارجه به تدریس معماری پرداخته است. شیردل بعد از بازگشت به ایران طی مدتی در دانشکده معماری دانشگاه آزاد همدان مشغول به تدریس بود.
سخنان بهرام شیردل
- معماری کپی برداری از معماریهای گذشته یا ابداع فرمهای جدید نیست.
ایران طی قرنها معماری را صادر نموده است. حتی اگر به کانونهای تمدن آسیا بپردازیم، ایران، هند، چین و طی قرنهای گذشته، ژاپن، ایران معماری خود را به کل این مناطق صادر نموده است. چهارباغ پاسارگاد که نماد چهار رودخانه بهشت میباشد، الگوی شهر نیوهیون آمریکا، قصرالبدیع مراکش و تاجمحل هندوستان. از این مثالها زیاد است و قصد من تکرار آنها نیست، اما صحبتم اینجا بازگشت به همان جمله نخست است؛ «معماری؛ تسخیر نیروها». معماری، کپی برداری از معماریهای گذشته یا ابداع فرمهای جدید نیست. تعبیر من از عبارت «معماری؛ تسخیر نیروها» این است که معمار باید نسبت به نیروهایی که وجود دارند، حساس بوده و قادر به تسخیر آنها باشد؛ نیروهای اجتماعی، اقلیمی، جغرافیایی و… را خوانده و بتواند آنها را تبدیل به معماری کند. این کاری است که تاریخ معماری ما، شاهدش بوده، برای مثال درباره طاق کسرا؛ این پروژه بزرگ معماری، حاصل یک مسابقه بینالمللی معماری در ایران میباشد. جالب است که در دوره ساسانی، قدرت این را داشتهایم که یک مسابقه بینالمللی معماری برگزار نماییم، نتیجهاش روشن گردد و برنده مسابقه قادر باشد اثر خود را به اجرا در آورد. حال، نکته جالب این است که برنده این مسابقه یک معمار رومی بوده است. (در مصاحبه با سعید برآبادی، انتشار یافته در روزنامه شرق، سال ۱۳۹۵)
- زنان معمار قادرند ظرفیتهای جدیدی برای معماری ایجاد کنند.
هیچ چیز نمیتواند خالص و ناب باشد. در وجود هر مردی یک زن هست و در وجود هر زن، یک مرد زندگی مینماید. در مرد میتوان عواطف زنانه یافت یا برعکس. زنان قادرند به لحاظ نگرش متفاوتی که دارا هستند، بیان خود و بیان مردی که در درونشان است را با ابزار جدید ارائه نمایند. قطعاً قالب کار با کار یک معمار مرد تفاوت خواهد داشت.
- در قرن بیست و یک، ما ایرانی ها از غربیها معاصرتر هستیم.
چند ماه قبل در استانبول با یک دوست معمار آمریکایی در رابطه با معماری قرن بیست و یکم حرف میزدم. وی به من گفت که درباره به چه چیزی صحبت میکنی. ما در هزاره سوم هستیم و قرن بیست و یک که عددی نیست. اتفاقاً در قرن بیست و یکم ما ایرانی ها معاصرتر از غربیها میباشیم. نظر من این است که آن ها در یک زمان گرفتار شدهاند و معاصر نیستند. آنها خیلی تلاش کردهاند که مشکلاتشان را حل کنند و به یک جاهایی هم دست یافتهاند، ولی بعد یک نفر آمده و تلنگری به آنها زده و ناگهان، همه داستان فروپاشیده است.
- استاد معماری باید به تدریس آن مبانی نظری بپردازد که خودش به آنها دست یافته است.
فردی که استاد طراحی معماری است، باید مبانی نظری خودش را داشته، با این مبانی کار کرده و آن را عملا آن تجربه نموده باشد. در غیر این صورت، دانشکده معنایی ندارد. فردی که استاد معماری است، نمیتواند آن مبانی نظری را که خودش به آنها نرسیده و تدوین ننموده، تدریس نماید.
- مردم را میشود به سادگی شگفت زده نمود. هدف من در طراحی، شگفتی خودم میباشد.
اگر قادر باشم پروژهای را تصور کنم، دیگر آن را طراحی نمیکنم. اگر در تصور به طراحی دست پیدا کنم، دیگر علاقه و انرژی لازم جهت ادامه کار را ندارم. من همیشه چیزی طراحی میکنم که قادر نباشم از طریق تصور به آن دست پیدا کنم. پروژههای من از طریق فرایند کاربردی ایدههای اولیه حاصل میشوند. ابتدا پروژه شکل میگیرد، سپس تصویر. {…} مردم را میشود به سادگی شگفت زده نمود. هدف من شگفتی خودم میباشد.
- بنای موزه هنرهای معاصر دروغ است.
به افتخارات معماری ایران پیش از انقلاب نگاه کنید. موزه هنرهای معاصر، کپی موزه خوان میرو اسپانیا است. این موزه هنرهای معاصر ما نمیباشد، بلکه یک دروغ است! ما موزه هنرهای معاصر نداریم و طبیعی میباشد که چنین موزهای تا این حد دارای داشته باشد؛ به این خاطر که خودِ موزه یک دروغ است! مأموریت فرهنگی و اجتماعی یک ساختمان به خاطر همان دروغ اولیه، مخدوش میگردد.
- نمیشود مباحث معماری غرب را به همان فرم در ایران به کار برد.
نمیشود آن مباحث معماری که در غرب وجود دارد را یا ایجاد میشود را در اینجا به این فرم، مورد استفاده قرار داد. چون مبانی فکری یا آن مکتب تفکر معماری در این جا ایجاد نشده است و نمیشود آن را فقط به شکل ابزار، مورد استفاده قرار داد. مکاتبی که در آنجا مطرح شدهاند، مرتبط با یک تفکر و سیر فلسفی هستند که در آنجا موجود است و در این جا نه. (گفتگو با مجله معمار، سال ۱۳۷۸)
- دانشکده معماری باید یک مدرسه حرفهای معماری باشد، نه یک فضای آکادمیک.
به عنوان یک معمار حرفهای که تدریس هم نموده، اعتقاد دارم که معماری، رشتهای است که میتوان آن را با پزشکی و حقوق مقایسه کرد؛ به همین خاطر، این یک رشته آکادمیک نمیباشد و بحثهایی که آن موقع و الان هم وجود دارد، این است که دانشگاه که یک نهاد آکادمیک میباشد، بستر خوبی برای بحث آموزش معماری نیست. یعنی به همان شکل که در رشته پزشکی، دوره اینترنشیپ وجود دارد و دانشجوهای پزشکی در بیمارستان، تحت نظر استاد به شکل حرفهای به کار آموزشی حرفهای بپردازند، دانشگاه معماری نیز باید یک مدرسه حرفهای معماری باشد، نه یک فضای آکادمیک. این پروسهای است که هنوز در کشور ما دیده نشده است. (گفتگو با روزنامه شرق، سال ۱۳۹۲)
- من لیدر معماری ایران هستم، ولی در سایه. بسیاری از معمارانی که من را قبول دارند، استاد خطابم میکنند.
من فردی هستم که مایل هستم کاغذ بگذارم جلوی رویم و معماری کنم، فکر کنم و ایده پردازی کنم. هنوز به دست معمار معتقدم و این که با این دست میتواند چه چیزی طراحی کند، بسازد و خلق نماید. به مهارتی که از دست میآید، معتقد هستم، ولی به شکل ناخواسته و غیررسمی و حتی تعارفی، من لیدر معماری ایرانم. گرچه معماری ایران سازمانی ندارد! باید این گونه عنوان کنم که من لیدر معماری ایران هستم، ولی در سایه. بسیاری از معمارانی که من را قبول دارند، استاد خطابم میکنند، با این که در دانشگاهی تدریس ندارم، به صورت ناخواسته این عنوان را به من میدهند. (گفتگو با روزنامه شرق، ۱۳۹۵)
- معماران معاصر ایران، چه پیشکسوتها و چه جوانها، بیشتر مهندس معمار هستند و نه معمار و غربزده هستند. نگاه ما به فرهنگ معماری غنی خودمان معطوف نمیباشد.
ممتحنالدوله با وجود این که نخستین معمار تحصیل کرده ایرانی بود، ولی درعمل، اگر عکسهایش را ببینیم، حتی در مدل ایستادن و روش کار در آتلیه هم تقلید مینموده، بیشتر هم از روش معماران غربی. این ماجرا تا به امروز ادامه دارد و امروز نیز معماران معاصر کشور ما، چه پیش کسوتها و چه جوانها، بیشتر مهندس معمارند و نه معمار و غرب زده هستند. نگاه ما به فرهنگ معماری غنی خودمان معطوف نمیباشد؛ فرهنگی که هندیها و آمریکاییها مجبور شدهاند به تقلید از سیستم نُه مربع آن بپردازند، در عوض در ایران، ما اصلا چنین کاری نمیکنیم. (مصاحبه با روزنامه شرق، ۱۳۹۵)