پروژه های زیباآشیان پارس

021

جهت دریافت مشاوره تماس بگیرید

Search
Close this search box.

آشنایی با لودویگ میس وندروهه

آشنایی با لودویگ میس وندروهه  

لودویگ میس وندروهه

معماران زیادی در سراسر دنیا آمده و رفته‌اند بعضی فراموش شده‌اند و بعضی ماندگار. فلسفه ساخت و ساز و معماری میلیون‌ها سال پیش به وجود آمده است، از آن زمان تا به امروز سبک‌ها و استایل‌های بیشماری به وجود آمده‌اند.طراحی یک سازه و ساخت آن تلفیقی از هنر و مهندسی است و اینگونه است که برترین معماران دنیا بر این برآمدند تا سلیقه و هنر منحصر بفرد خود را از طریق کار‌های خود به نمایش بگذارند، از خانه‌های ساده گرفته تا برج‌های آسمان خراش. بسیاری از معماران تلاش کردند تا نام خود را در تاریخ ثبت کنند و بسیاری نیز موفق شده‌اند

۱- لودویگ میس وندروهه  (Ludwig Mies van der Rohe, 1886-1969)

لودویگ میس فن در روهه (Ludwig Mies van der Rohe)  معمار آلمانی-آمریکایی، و سومین مدیر باوهاوس از ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ بود. همکاران و دانشجویان و دیگران معمولاً او را با نام خانوادگی او یعنی میس مورد خطاب قرار می‌دادند.

لودویگ میس ون در روهه، در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه به عنوان استادان پیشرو در معماری مدرن شناخته می‌شوند. میس مانند بسیاری از معاصران خود به دنبال بنا نهادن یک سبک معماری بود که نمایانگر عصری جدید باشد درست مانند کاری که سبک‌های معماری کلاسیک و معماری گوتیک برای زمان خود انجام دادند. او یک سبک معماری قرن بیستمی تأثیرگذار را خلق کرد که دارای صراحت فراوان و سادگی بود. در ساختمان‌های کامل ساخته شده، او از مصالح جدیدی مانند فولاد صنعتی و صفحات شیشه‌ای برای تعریف فضاهای داخلی استفاده کرده‌است. او تلاش کرد که به سمت نوعی از معماری برود که دارای حداقل چارچوب ساختمانی باشد و دارای یک تعادل در مقابل آزادی ضمنی جریان آزاد فضاهای باز باشد. او ساختمان‌های خود را معماری «پوست و استخوان‌ها» می‌نامید. او در جستجوی یک روش منطقی بود که باعث هدایت فرایند خلاق طراحی معماری شود. او بخاطر استفاده از کلمات کوتاه «کمتر بیشتر است» و «خداوند در جزییات است» شهرت دارد. وی در آمریکا و بخصوص در مؤسسه فناوری ایلینوی آمریکا آثار مهمی از خود بر جای گذاشت.

در ابتدا میس در یک مغازه‌ی حکاکی بر روی سنگ و چندین شرکت محلی طراحی داخلی کار می‌کرد و سپس به برلین رفت و به دفتر طراح داخلی برونو پاول پیوست. او حرفه معماری خود را به عنوان یک کارآموز در کارگاه پیتر بهرنس بین سال‌های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۲ میلادی شروع کرد، جایی که او در معرض نظریه‌های رایج معماری و فرهنگ مترقی آلمان قرار گرفت. او در کنار والتر گروپیوس و لو کوربوزیه کار می‌کرد و همچنین به عنوان مدیر پروژه‌های ساختمانی سفارت امپراطوری آلمان در سن پترزبورگ تحت نظر پیتر بهرنس بود.

استعداد او به سرعت شناخته شد و او با توجه به عدم تحصیلات رسمی دانشگاهی شروع به قرارداد بستن به صورت مستقل کرد. او کم گو، اهل مشاوره و از لحاظ جسمانی با ابهت بود. لودویگ میس برای بخشی از فرایند تبدیل سریع از پسر یک کاسب به یک معمار که با فرهنگ ممتاز برلین کار می‌کند، نام خانوادگی خود را تغییر داد و نام خانوادگی مادر خود (ون در روهه) که تأثیرگذارتر بود را برگزید. او کار مستقل و حرفه‌ای خود را با طراحی ساختمان‌های طبقات مرفه جامعه با سبک سنتی محلی آلمانی شروع کرد. او نسبت گسترده، نظم عناصر موزون و توجه به رابطه سازه‌های ساخته شده توسط انسان با طبیعت و ترکیب‌های سادهی حجم‌های مکعبی کارل فریدریش شینکل متعلق به سبک معماری نئو کلاسیک پروسی (Prussian Neo-Classical) در اوایل قرن ۱۹ را می‌پسندید، در صورتی که در آن دوره گلچین نبودن و درهم ریختگی سبک معماری کلاسیک به دلیل این که با عصر مدرن نامربوط است رایج بود.

بعد از جنگ جهانی اول میس در حالی که هنوز کار طراحی خانه‌هایی با فرهنگ سنتی را انجام می‌داد، شروع به انجام به یک سری فعالیت‌های آزمایشی موازی در زمینه سبک بین‌المللی کرد و به همتایان پیشرو خود در یک جستجوی طولانی ملحق شد تا یک سبک جدید را برای یک دموکراسی صنعتی جدید بیابد. نقاط ضعف سبک سنتی از اوایل قرن ۱۹ میلادی توسط تئوریسین‌ها مترقی مورد حمله قرار گرفته بود. بعد از جنگ جهانی اول انتقاد افزاینده آن‌ها از سبک‌های تاریخی اعتباری قابل توجه بدست آورد که بیشتر به عنوان شکست در سبک رهبری سلطنتی اروپا در نظر گرفته می‌شد.

میس نه تنها برای ایجاد یک سبک معماری جدید بلکه برای ایجاد یک زبان معماری تازه که می‌توانست عصر جدید فناوری و تولید را به نمایش بگذارد یک مأموریت بی‌پایان و جاه طلبانه را دنبال می‌کرد. او درست مانند معماری گوتیک در عصر روح گرایی (spiritualism) نیاز به یک معماری پرمعنی را حس می‌کرد که هماهنگ با دوران او باشد. او یک فرایند طراحی منظم را با استفاده از اندیشه‌های منطقی برای رسیدن به اهداف معنوی خود به کار برد. او معتقد بود که پیکربندی و نظم هر جزء معماری باید به یک بیان پیوسته (unified expression) کمک کند. میس با دقت شروع به مطالعه فیلسوفان و اندیشمندان بزرگ گذشته و حال کرد تا بتواند درک خود را از کیفیت و طبیعت عصری که در آن زندگی می‌کند را افزایش دهد. میس احتمالاً بیشتر از هر پیشرو دیگری در زمینه نوگرایی (مدرنیسم) از فلسفه به عنوان پایه‌ی کارهای خود استفاده کرده‌است. معماری میس با سطح بالایی از انتزاع ساخته می‌شد و توصیفات عمومی او از کارهایش فضای بیشتری را برای تفسیر باز می‌گذاشت. با این حال ساختمان‌های او ممکن است بسیار ساده و مستقیم به نظر آیند.

موقعیت‌های کاری او پس از سال ۱۹۲۹ رو به کاهش نهاد، در اوایل دهه‌ی ۱۹۳۰ میس مدت کوتاهی را به درخواست همکار و رقیبش والتر گروپیوس به عنوان آخرین مدیر باوهاوس که بی‌ثبات بود خدمت کرد. بعد از ۱۹۳۳ فشار سیاسی حزب نازی میس را مجبور کرد تا مدرسه را که با بودجه دولت اداره می‌شد ببندد. او در این سال‌ها ساختمان‌های بسیار کمی ساخت (یکی از کارهای او آپارتمان فیلیپ جانسون در نیویورک بود). سبک او از طرف نازی‌ها به این عنوان که «آلمانی» نیست، رد می‌شد. او ناامید و ناراحت و البته با بی‌میلی وطن خود را در سال ۱۹۳۷ ترک کرد زیرا می‌دید که فرصت‌های او برای ساختن ساختمان به صفر می‌رسند. او پروژه یک ساختمان مسکونی در وایومینگ ایالات متحده را قبول کرد و بعد از آن پیشنهاد ریاست یک دانشکده معماری در شیکاگو، ایلینوی را پذیرفت.

میس در شیکاگو، ایلینوی ساکن شد جایی که او به عنوان رئیس دانشکده معماری دانشگاهی که بعدها به مؤسسه فناوری ایلینوی تغییر نام داد، انتخاب شده بود. یکی از فواید قبول کردن این موقعیت آن بود که او می‌توانست کار طراحی ساختمان‌های جدید و همچنین نقشه کلی (master plan) محوطه دانشگاه را انجام دهد. تمام ساختمان‌های او که در دانشگاه انجام شده‌اند هم‌اکنون نیز پابرجا هستند. این معمار آلمانی- آمریکایی به عنوان یکی از پایه گذاران معماری مدرن شناخته می‌شود.

او سبکی از معماری را معرفی کرد که شفاف و ساده بود. در ساختمان‌های او از مواد اولیه مدرن مانند صفحات شیشه‌ای و فلزات صنعتی استفاده می‌شد، که به او در تعریف و ایجاد معماری داخلی کمک شایانی می‌کرد.

از مطرح‌ترین کار‌های او می توان به نمایشگاه برسلونا (Barcelona Pavilion)، خانه فارنسورت (Farnsworth House)، گالری ملی جدید (New National Gallery)، میدان وستمونت (Westmount Square) و مرکز تجاری تورنتو-دومینیون (Toronto- Dominion Centre)  اشاره کرد.

خانه فارنزورث  Farnsworth Houseخانه‌ای است که معمار معروف لودویش میس فن در روهه، در سال ۱۹۵۱ در ایلینوی آمریکا طراحی کرده‌است و جز یکی از برترین آثار معماری قرن بیستم به‌شمار می‌رود. این خانه نمایشی در سبکی از معماری به نام سبک بین‌المللی ساخته شده آست. این خانه هم‌اکنون یک مکان تاریخی ملی آمریکا است.

چاپ این مقاله

اجرای نمای خشک